مخاطب شناسی
این وبلاگ بصورت گروهی در راستای تحقیق و پژوهش در زمینه مخاطب شناسی فعالیت می نماید
بسمه تعالي عنوان تحقيق : مخاطب شناسی؛ رمز بقای رسانه ها نام دانشجو : حسين پورحيدري امروزه غالب رسانههای دیداری و شنیداری و حتی تکنولوژیهای نوین ارتباطات متعامل (دو طرفه)ناگزیر از شناخت طبقات و طیفهای متنوع و مختلف مخاطبان خویش میباشند. توجه به گیرندگان پیام و شناخت آنها،گستره وسیعی از مشخصات فردی،اجتماعی، روانی و...(سن،جنس،مذهب،شغل،میزان تحصیلات،گرایش صنفی،فکری و...)را شامل میشود. بدیهی است برای ایجاد ارتباطی موفق،اشتراک در معنی بین فرستنده و گیرنده لازم و ضروری است و این اشتراک حاصل نمیشود مگر اینکه رسانه با شیوهها و متدهای علمی، مشتریان خویش و نیازهای آنان را شناسایی و به تولید پیامهایی در همان راستا بپردازد. جامعهشناسان و اندیشمندان ارتباطات،ضمن توجه به مقوله مهم مخاطبشناسی با خلق تئوریها و نظریاتی جامع در این رابطه ضمن تفکیک گروههای مختلف مخاطبان،لزوم توجه کارگزاران ارتباطاتی چون روزنامهها،رادیو،تلویزیون،اینترنت و...را به این امر مهم گوشزد نمودهاند. در نوشتار حاضر سعی شده است به اختصار نظریات ارتباطی و جامعهشناختی در باب مخاطب تبیین و ارایه شود تا مورد استفاده کارگزاران ارتباطی قرار گیرد. یکی از مسایل مهم بررسی وسایل ارتباط جمعی بحث مخاطبان و چگونگی رویارویی آنها با وسایل ارتباط جمعی میباشد.در اوایل نظر بر این بود که رسانههای جمعی علت لازم و کافی تاثیر بر مخاطبان هستند و باعث شکل دادن به نگرشها و عقاید آنان میشوند در حالی که در این دیدگاه مخاطبان منفعل فرض میشدند(دیدگاه تزریقی و گلوله جادویی)امروزه این دیدگاه از مخاطبان وسایل ارتباط جمعی به کلی مردود شمرده شده و مخاطبان را در رویارویی با پیامهای ارتباطی پویا و دارای حق انتخاب فرض میکنند به طوری که مخاطب برای ارضای نیازهای خود و به صورت آزادانه به جستجوی اطلاعات مورد نظر از منابعی که به تخصص و اعتبار آنها اعتماد دارند میپردازد.(1). رسانههای جمعی به اعتقاد برخی کارشناسان برای نفوذ بر مخاطبان خود می توانند سه کارکرد داشته باشند: 1-عقاید مخاطبان خود را تقویت کنند.2-عقاید و باورهای جدید بوجود آورند.3- عقاید موجود را تغییر داده و عقاید جدیدی را به وجود آورند. روانشناسان اجتماعی معتقدند نقش تقویت کننده وسایل ارتباط جمعی بر اساس استفاده انتخابی و ادراک انتخابی نسبت به سایر نقشها دارای اهمیتبیشتری است.یعنی مخاطبان به منابعی برای کسب خبر مراجعه میکنند که با افکار و عقاید آنان همسو باشد بر همین مبنا اطلاعاتی مورد علاقه را کسب مینمایند. ادراک انتخابی موجب میشود تا مخاطبان اطلاعات دریافتی از رسانهها را به گونهای که با عقاید قبلی آنها مطابقت داشته باشد تعبیر و تفسیر کنند و تعابیر با توجه به تفاوت زمینههای فکری بسیار متفاوت از یکدیگر است.بنابراین رسانههای جمعی برای این که بتوانند تاثیرات لازم را در برخورد با مخاطبان بدست آورند باید به نکات روانشناسانه پیام توجه نموده و از شیوههای بسیار ظریف برای القای افکار خود بهره برند. برخی ازنظریه پردازان مکتب فرانکفورت(آدرنومارکوزه)معتقدند وسایل ارتباط جمعی در عصر حاضر با تجاری شدن سعی در تخدیر و همراه نمودن جامعه با نظام حاکم را دارد به عبارتی دیگر وسایل ارتباطی جمعی با تحریف واقعیات جامعه و بزرگنمایی اخبار کم اهمیت سعی در تثبیت نظام حاکم بر جامعه و نیز به وجود آوردن روحیه منفعل و سازش طلبانه را در انسان دارند. آنچه روشن است این است که دستیابی به عینیگرایی واقعی نه تنها در کشورهایی با نظامهای مستبدانه غیر ممکن است بلکه درحکومتهای دموکراتیک نیز مخاطبان به طور نامریی و پنهانی در معرض اخبار و اطلاعاتی قرار دارند که در نهایت حفظ حاکمیت را موجب میشود. نخستین نظریه در علوم ارتباطات در زمینه نقش مخاطبان،کارکردی منفعلانه برای مخاطبان قایل بوده بر اساس نظریه"گلوله جادویی"(تزریقی)پیامهایی که طراحی و ارایه میشدند در کوتاه مدت طیف وسیعی از مخاطبان را تحت تاثیر مستقیم قرار میداد.نگاه یک طرفه و بدو از شناخت روانی-فیزیکی انسانها موجب شد در طول چند سال نظریه جدید تحت عنوان"استحکام"از جانب صاحبنظران مطرح شود.براساس این دیدگاه مخاطبان باید باورهایی در ارتباط با پیام دریافتی داشته باشد و پیام پس از آن میتواند آن عقیده را بیشتر تحکیم نماید"کلاپر"در این باره میگوید:پیام به خودی خود سازنده نیست بلکه بازسازی کننده و تقویت کننده نظرات مخاطبان است. با توجه به این که مجموعه فعالیتهای پیامسازی برای ارضای خاطر مخاطب و همراه نمودن آن انجام میشود،میتوان ادعا کرد که در برقراری ارتباط،مخاطب از جمله مهمترین عناصر به حساب میآید که میتوان دستیابی به هدف را تضمین یا به طور کلی از میان بردارد.(2) در دهه 70 شکل تکامل یافته نظریه استحکام در قالب نظریه"نیازجویی"مطرح شده براساس این نظریه مخاطب در برخورد با پیام درست مانند نظریه استحکام پویا و فعال است در اینجا نقش انتخاب کننده را نیز داراست به این معنا که گیرندگان پیام دارای مجموعهای از نیازها میباشند که راههای متعددی برای رفع آن در پیشرو دارند بنابراین رسانهها با توجه به نیازها و خواستههای مخاطبان پیام خود را تنظیم نمایند که پیامگیر نیازهای خود را از طریق آنان ارضا نماید.(3)سایر نظرات مطرح شده در گستره علوم ارتباطات مانند نظریه وابستگی، برجستهسازی و...به گونهها و حالات مختلف رفتارهای مخاطب را مورد توجه قرار دادهاند. یکی دیگر از نظریههای مطرح شده در مورد مخاطبان نظریه"انگ"میباشد.بر طبق این نظریه"زمانی که وسیله ارتباطی انگ یا نشانی نامطلوب بر پیشانی یافت از آستانه اعتماد فرو میافتد و تمام محتوای آن با نیشخند و یا خشم مخاطب مواجه میشود.در اکثر موارد چنین وسیله ارتباطی دچار نوعی خلا نسبی میشود و کسانی که مخاطب آن میشوند از جانب دیگران فاقد ارزش اجتماعی به حساب میآیند.فرایندهای اثر بومرنگ،بازخورد و پس فرست منفی عوامل پیدایی نشان نامطلوب یا انگ در وسایل ارتباطی جمعی خواهد بود." (4) در مجموع میتوان گفت باید به مخاطب به عنوان یک عنصر فعال،پویا و صاحب اراده و شناخت نگریسته شود زیرا که قادر است تحولات بسیاری را در سطح جامعه به وجود آورد. مخاطب در مسیر حرکت زندگی نیازهایی دارد که این نیازها اصلاح میشود.تغییر شکل مییابد و گسترده یا محدود میشود.او میتواند از هزاران راه که در پیشرو دارد.برای ارضای نیازهای خود بهره جوید از جمله این راهها استفاده از پیامهای وسایل ارتباط جمعی است،بنابراین برای اینکه بتوان پیامهای هدفمند،سازنده و نقش آفرین خود را به مخاطب برسانیم او را در جریانی دو سویه به حساب آورده و نیازها و خواستههایش را بشناسیم در غیر این صورت راههای بسیاری برای جایگزین شدن پیام وجود دارد. "در دنیای ارتباطات و اطلاعات براساس قانونمندیهای حاکم بر رفتارهای انسانی(انسان همواره به دنبال حداکثر مطلوبیت)داشتن اعتماد ضروری است،پیامهای ایجاد کننده اعتماد میتواند مطلوبیت برای خوانندگان ایجاد نماید"(5) شناخت گردانندگان وسایل ارتباط جمعی،دادن اطلاعات صحیح در مورد سلامت رفتاری و علاقهمندی آنها به ارایه اخبار و واقعیتهاست.تجربه مخاطبان در مورد اینکه وسایل ارتباط در پی کشف حقایق است میتواند باعث افزایش اعتماد مخاطبان به آن شود. وسایل خبری جمعی باید نسبت به بافت جامعه مخاطبان دارای بینش بوده و قادر باشند سلسله نیازهای تعریف شده مخاطبان را با نقشها و وظایف خود پیوند دهند در سایه چنین پیوندی که زمینه جلب اعتماد عمومی برای پیشبرد اهداف مورد نظر فراهم میآید.رسانههای جمعی در فرایند اطلاعرسانی باید به مقابله با عوامل بیاعتمادی در خبر پرداخته و اعتماد مخاطبان خویش را به تولیدات ارایه شده افزایش دهند تا آنان را از آنچه ویلبر شرام "پاداشآتی" مینامد برخوردار سازند. منبع: http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/6483/29/text
نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|